زبانحال سیدالشهدا علیهالسلام با یاران خود در شب عاشورا
هر که را نیست سر دادن سر، برگردد زآن که خورشید در این معرکه بیسر گردد دست او مثل اباالفضل میافـتد بر خاک با حسین بن عـلی، هر که بـرادر گردد زهر در قلزم اگر بود، به جان مینوشید مالک این گونه فقـط مالک اشـتر گردد زندگی کردن او، در گرو مُردن اوست لاله پیـوسـته بر آن است که پرپر گردد ظهر فـردا، که زمین آرزوی مرگ کند و زمان سـعی نمـایـد به عـقـب برگردد عصر فردا، که دو خورشید بر آید به افق و زمین روشـنـیاش چـند بـرابـر گردد عصر فردا، که سر دوست دمد بر نیـزه ظهر فردا، که جهان عرصه محشر گردد |